اینفلوئنسر مارکتینگ یا سوشال مدیا مارکتینگ؟ کدام بهتر است؟ برای شروع یک مقایسه، نخستین گام این است که بدانیم نقاط مشترک آنها در چیست. هم تبلیغات در شبکه اجتماعی و هم اینفلوئنسرها (افراد اثرگذار) تنها مدیون یک چیز هستند: ارتباط آنلاین. هر دوی این روشها محتوای تبلیغاتی خود را با مخاطبان هدف برند یا خدمات خود مطابقت میدهند و در طول این فرایند فروش بهتر، آگاهی از برند بالاتر و وفاداری بیشتر به برند را کسب میکنند. اما تفاوتها در تأثیر، مواد، رویکرد و کیفیت آنهاست. در تلاش برای مقایسه این دو روش بازاریابی، همۀ این جنبهها را بررسی خواهیم کرد.
در ابتدا بهطور مختصر به تعریف این دو استراتژی میپردازیم:
اینفلوئنسر مارکتینگ چیست؟
اینفلوئنسر مارکتینگ نوعی از بازاریابی است که در آن تمرکز بیشتر بر روی افراد تأثیرگذار است تا بازار هدف بهطور کلی. در این روش، برندها افرادی را که روی خریداران بالقوه نفوذ دارند شناسایی میکنند و فعالیتهای بازاریابی خود را حول این اینفلوئنسرها جهت میدهند.
سوشال مدیا مارکتینگ چیست؟
بازاریابی در شبکههای اجتماعی یکی از استراتژیهای بازاریابی است که در آن برندها از طریق شبکههای مختلف اجتماعی محصولات یا خدمات خود را تبلیغ میکنند.
تفاوت اینفلوئنسر مارکتینگ و سوشال مدیا مارکتینگ چیست؟
سوشال مدیا مارکتینگ زمانی است که برندها از شبکههای اجتماعی بزرگ برای فروش محصولات خود به روشهای مختلف استفاده میکنند. این روشها میتواند پست گذاشتن در صفحه اختصاصی برند یا خریدن تبلیغات توسط آنها باشد. اما اینفلوئنسر مارکتینگ زمانی است که شما به یک اینفلوئنسر پول پرداخت میکنید تا محصولات یا خدمات شما را تبلیغ کند.
در نگاهی دقیقتر میتوانیم بگوییم که بازاریابی شبکههای اجتماعی بهصورت مستقیم صورت میگیرد؛ یعنی برند با مشتری ارتباط مستقیم دارد (brand to consumer)، در حالی که در اینفلوئنسر مارکتینگ ما از طریق شخص سوم با مشتری ارتباط برقرار میکنیم (brand-influencer-consumer).
چرا باید اینفلوئنسر مارکتینگ را وارد استراتژیهای بازاریابی خود کنیم؟
شاید این سؤال برای شما هم پیش بیاید که اصلاً چرا باید شخص سومی را وارد استراتژیهای بازاریابی خود کنیم، در حالی که پست گذاشتن در صفحات اختصاصی در پلتفرمهای شبکه اجتماعی رایگان است؟
در گذشته شرکتها برای تبلیغات بهتر، متخصص روابط عمومی استخدام میکردند؛ اما امروزه اینفلوئنسرها با صدایی که مخاطبان از آن استقبال بیشتری میکنند، میتوانند به افراد بیشتری نیز دسترسی پیدا کنند. همچنین اینفلوئنسرها بر رسانههای اجتماعی نیز تسلط دارند، بنابرین شما میتوانید از این دو ویژگی برای معرفی برند یا خدمات خود بهترین استفاده را بکنید.
با توجه به قدرت رسانهای و اعتماد زیاد کاربران به اینفلوئنسرها و همچنین گرانتر شدن تبلیغات در شبکههای اجتماعی، اثرگذاری کمتر این تبلیغات و اشباع شدن آنها، اینفلوئنسرها روزبه روز ارزشمندتر میشوند. با تمام این مزایا، جای تعجب نیست که اینفلوئنسر مارکتینگ به چنین استراتژی محبوبی تبدیل شده است؛ بهطوری که بیش از نیمی از متخصصان بازاریابی اعلام کردند که قصد دارند بودجۀ اینفلوئنسر مارکتینگ خود را افزایش دهند.برای درک بیشتر این قضیه کافی است نگاهی به نمودار مقایسهای Google trends بیندازیم.
اگر برندها بخواهند با اینفلوئنسرها کار کنند، میتوانند در پلتفرمهای رسانۀ اجتماعی جستجو کنند یا از اپلیکیشنهایی مانند social book برای پیدا کردن اینفلوئنسرهای موردنظر خود و مدیریت کمپینهای اینفلوئنسر مارکتینگ استفاده کنند.
برندها از کدام استراتژی استفاده کنند؛ اینفلوئنسر مارکتینگ یا سوشال مدیا مارکتینگ؟
در بازاریابی شبکههای اجتماعی، تبلیغات دیجیتالی برای توجه بیشتر با هم رقابت میکنند. با افزایش پیش از اندازۀ حجم محتوا و کاهش دامنۀ توجه، متخصصان بازاریابی باید میزان و کیفیت تبلیغات خود را به 100% برسانند. بنابراین فشار طاقتفرسایی برای برگزاری کمپینهای تبلیغی برجسته، روی بازاریابان وجود دارد. زمانی که برندهای تجاری به اینفلوئنسرها اجازه میدهند ایدههای تبلیغاتی خود را ارائه کنند، خستگی تبلیغات به صفر میرسد.
اینفلوئنسرها کسانی هستند که میدانند با مخاطب خود چگونه ارتباط برقرار کنند و تخصص و چشمانداز هنری آنها قبلاً مورد تحسین عموم مردم قرار گرفته است. بنابراین شرکتها یا برندها فرصتی نادر برای رزرو مکان خود در میان یک جامعه هدف بزرگ دارند.
در سوی دیگر و در بازاریابی شبکههای اجتماعی، مشاغل میتوانند نگاه خود را به عملکرد تبلیغاتشان معطوف کنند. آنها برای تحلیل و آنالیز عملکرد خود ابزارهایی مانند Google Analytics (google ads-Instagram ads ..) دارند که میتوانند با استفاده از آنها، میزان آگاهی از برند، تعامل، ترافیک سایت،نرخ پرش و…. را اندازهگیری کنند. این در حالی است که اینفلوئنسر مارکتینگ تصویر روشنی از نحوۀ همکاری به ما نمیدهد و فقط وقتی که مشاغل با اینفلوئنسرها همکاری کنند میتوانند متوجه نتایج ارگانیک خود باشند. مشکل این جاست که هیچ پلتفرم مستقلی هم که بتواند نتایج بازاریابی را مدیریت کند، وجود ندارد و بازاریابان مجبورند اعداد را برای KPI بهصورت دستی محاسبه کنند.
با وجود مزایا و معایبی که به آنها اشاره شد، فکر میکنید چه راهحلی مناسب است؟
راهحل (جمعبندی)
استراتژیهایی که به خودی خود عالی هستند، اغلب با هم ترکیب میشوند تا چیزی را ایجاد کنند که حتی یک اثر قدرتمندتر و فراموش نشدنی باقی بگذارد. همین قانون در مورد ترکیب بینظیر بازاریابی در شبکههای اجتماعی و اینفلوئنسر مارکتینگ نیز صدق میکند.
در مجموع میتوان گفت بهترین روش، ایجاد ترکیبی از این دو شیوۀ بازاریابی در استراتژیهای دیجیتال مارکتینگ است؛ زیرا هر یک از آنها با انبوهی از مزایای منحصربهفرد همراه است که در عین حال میتواند کمبودهای دیگری را نیز جبران کند. مهمترین نکته این است که استراتژیهای یکجانبه برای به دست آوردن مزیت رقابتی، دیگر کافی نیست.